آوای چکاد

آوای چکاد شرح غمی شیرین است . جوهره اش سراسر لطافت است و حرکت .

آوای چکاد

آوای چکاد شرح غمی شیرین است . جوهره اش سراسر لطافت است و حرکت .

ختم کلام

 به نام دوست

زجهان دل بر کندم ، تا شوری پیدا کردم 

تو پریشان مو کردی ، چون مجنون صحرا گردم 

 ز تو نوشین لعل باشد ، هم درمان و هم دردم  

دلم از خون چون می ناب ، لبریز و من خاموشم 

شب هجران جای می ، خون آب دل می نوشم 

زخیالت برخیزد ، بوی گل از آغوشم  

تو سیه چشم از چشمم تا دوری من بیمارم 

تو سیه گیسو هر شب در خواب و من بیدارم 

تو لب میگون داری ، من اشک گلگون دارم 

ز تو دل گر بر گیرم ، از غم دیگر می میرم 

به خدا دور از رویت ، از جان شیرین سیرم 

 

شاید درست نباشه یک کلام بگی و ختم کلام رو با همین یه کلام  گفته باشی ، ولی واقعا تا الان جز این نبوده و نخواهد بود . 

شبی نشده به تو فکر نکنم . 

شبی نشده راحت بخوابم . 

هیچ کس نمی تونه کمکی کنه . 

فقط به خدا می گم : راحتم کن . 

غم بزرگی است . 

توی این زمونه یکی هست  

همین گوشه کنار  

که کسی نمیشناسیش . 

بهش توجه نمی کنی . 

از جایی رد میشم  

و یه خاطره از ذهنم رد میشه  

و همه چیز باز از اول مرور میشه . 

باز به خدا میگم : آخه تا کی ؟ 

تا کی میخوای منو امتحان کنی ؟ 

آره یه روزی هم کم میارم دیگه . 

پیش هر کسی رفتم . 

هر کس یه چیزی میگه . 

یکی میگه فراموش کن . 

یکی میگه بهت خیانت شده . 

یکی میگه اگه دوست داشت می موند . 

یکه دیگه میگه مشکل از تو هست که چیزی نگفتی . 

هر کس یه چیزی میگه . 

ولی حرف اول و آخر رو این دل میزنه . 

هرچی میگه کسی به حرفش گوش نمیده . 

این دل یه حرفی میزنه :  

خب دوسش دارم دیگه . 

 

دیگرانت عشق می خوانند و من سلطان عشق 

ای تو بالاتر از ز وهم این و آن بی من مرو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد